1) حرف مضارعة را برمی داریم.
|
2) به جای آن میم مضموم(مـُ) به کار می رود
|
3) حرف ماقبل آخر کلمه را مکسور می کنیم
|
 |
2) اسم مفعول: به حالت کس یا چیزی که کار بر او انجام شده باشد گفته می شود، اسم مفعول از فعلهای ثلاثی بروزن "مفعول" ساخته می شود
|
 |
اسم مفعول از فعلهای غیر ثلاثی مجرد از فعل مضارع به ترتیب زیر ساخته می شود:
|
1) حرف مضارع را بر می داریم.
|
2) میم مضموم را به جای آن میم می گذاریم
|
3) حرف ماقبل آخر کلمه را مفتوح می کنیم
|
 |
صفت مشبهة: اسم مشتقی است که بر وجود حالت یا صفتی پایدار دلالت دارد و برخی از اوزان مشهور آن عبارتند از: فُعال(شُجاع) ، فعیل(شریف) ، فَعِل(کَسِل) ، فَعَل(حَسَن) ، فَعُول(صَبُور) ، فـَعْل(صَعب)، فـَعـْلان(عَطشان) ، فُعـْل(حُرّ) ، فَعال(جبان).
|
نکته:هر اسم فاعل و مفعولی که دلالت بر مُبرت و پایداری کند می تواند صفت مشبهه باشد، مثل: طاهِر، محمود، مستقیم، مُؤمِن....
|
نکته: "أفْعَل" اگر بر رنگ و عیب و زینت دلالت کند دیگر اسم تفضیل نمی باشد و صفت مشبهه است و مؤنث آن بر وزن "فَعْلاء" است.
|
(أسوَد_سَؤداء) سیاه، (أحْمَر_ حَمْراء) قرمز، (أعْرَج _ عَرْجاء) کج و لنگ، (أبْلَج _ بَلْجاء) گشاده ابرو
|
صیغه ی مبالغه: اسم مشتقی است که وجود صفت یا حالتی را به صورت زیاد و شدید می رساند و وزنهای معروف آن عبارتند از: فَعّال(نطّاق ، بسیار سخنگو)، فعّالة(علّامة) ، فِعّیل(صِدّیق) ، فُعّول(قُدّوس) ، مِفعال(مِهذار، بسیار بیهوده گوی)
|
نکته: وزن "فَعّالة" بین مذکر و مؤنث مشترک است.
|
اسم زمان و مکان: اسم مشتقی است که زمان و مکان انجام کاری را می رساند و از فعل ثلاثی بر وزن مَفْعَل و مَفعِل می آید، مثل: مَکْتَب(کتابخانه) ، مَسْجِد، مَذْهَب، مَظْهَر....
|
اسم زمان و مکان از فعلهای غیر ثلاثی مجرد همان اسم مفعول است یعنی مانند اسم مفعول از فعلهای غیر ثلاثی ساخته می شود، مثل: مُرْتَفَع که اسم زمان و مکان است از "یَرْتَفِعُ" است.
|
اسم تفضیل: اسم مشتقی است که برتری صفتی را می رساند و درفعلهای ثلاثی مجرد برای مذکر بر وزن أفْعَل و برای مؤنث بر وزن "فُعلی" می آید. مثل: .
|
نکته: اسم تفضیل از فعلهای غیر ثلاثی مجرد یا مصدرهایی که رنگ و عیب را می رسانند به این صورت ساخته می شود که مصدر آن کلمه را با یکی از کلمات اشدّ، اکثر، أقلّ، اعظم و امثال آنها می آورند مثل: اکثرُ احتراماً ، اشدُّ إحمراراً....
|
اسم آلة: به اسم مشتقی می گویند که ابزار و وسایل انجام کار را می رساند، مثل"مفتاح" به معنی کلید و مشهورترین اوزان آن عبارتند از:
|
مِفْعَل: مِبْرَد(سوهان) ، مِقْوَد(لجام و افسار) ، مِلقط(انبر)
|
مِفعَلَة: مِکنسة(جارو) ، مِسْطَرَة(خط کش)
|
مِفْعال: مِقراض(چکش)، مِصباح(چراغ)
|